چهار ماهگی
سلام مامان جان 27 فروردین ساعت 10 بردیمت بهداشت، به خانومه گفتم قد و وزن، بر و بر نگام کرد از این قیافه هاپوییا بود!!! گفت پرونده ندارید! بعد یه آمپول برداشت و زد به پای سمت چپت و دو تا قطره هم ریخت تو دهنت بعدم تو یه دفتر بزرگ اسمتو نوشت و گفت به سلامت....نگم از گریه ات، کل مرکز رو گذاشته بودی رو سرت همه با نگرانی نگات میکردند...این خانومه بد رو مخی بود. این شد که بعدش تازه بردیمت پیش خانم دکترت که لا اقل وزنت رو بگه...وزنت که کرد 7700 بودی ولی دیگه قدتو نگرفت چون پاهات درد میکرد و نمیشد صافش کنیم...فقط گریه میکردی...خانوم دکتر از گوش و حلق و بینیت گرفته تا شکم و ... همه جاتو معاینه کرد...خداروشکر هیچ مشکلی نداشتی...رشدتم ...
نویسنده :
مامان الهام جانِ جانان
17:37